۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

نرگسهای خود رو

<div style="direction:rtl;text-align:right">نرگسهای خود رو</div>:
از گل فروشی نرگس خریدم. بوش خانه را برداشته. نرگسها را توی گلدان میگذارم. فکر میکنم من مثل نرگس خود رو می مانم. مثل نرگسهای خانه مادر بزرگ . انگار وجود نداشتند یا برای کسی مهم نبودند.

نه کسی بهشان میرسید و نه کسی به خاطرشان باغچه اب میداد. واگر دم عیدی بعد از عیدی گل نمیدادند کسی اصلا نمیدیشان. خود رو بودند. هرز نه اما. سرما زمستون زیر برف طاقت میاوردند . گر مای تابستون زیر افتاب مستقیم. تا باز بهار میشد سر سختانه جوانه میزدند وبهار میشدند و به لبخندشان و بویشان من را مست میکردند. این مابین شاید هم ادمی پیدا میشد واین گلهای ظریف و سرسخت و خوشبو را برای دوساعت تماشا از شاخه میکند. ولی قهر نمیکردند پیازشان در خاک میماند و باز با بهار گل میدادند.

خود رو بودند و سرسخت.
________
شنبه ادامه روابط بیمار را میدم. راستش روانشناس پیدا نکردم  علامت های روابط بیمار را برام تایید کنه.

دسته‌بندی شده در: کلا.